در روزهای منتهی به انتخابات شورای شهر پنجم، اعلام لیستی از نامزدها مستقل، سازوکار انتخاباتی شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان و چیستی این تشکل را به چالش کشیده است.
اما این چالش تا چه حد جدی است؟ آیا حضور کاندیداهایی که اکنون «مستقل» خوانده میشوند، میتواند به معنای اعلام موجودیت «صدای سومی» باشد که انتخابهای مردم را از دوتایی اصلاحطلب- اصولگرا فراتر ببرد؟
با اعلام اسامی تأئید صلاحیتشدگان در انتخابات شورای شهر ۱۳۹۶، برخی از فعالان شناختهشده اجتماعی و سیاسی امکان رقابت یافتند.
اما آنچه امروز سبب شده تا آنها با هویت «کاندیداهای مستقل» شناخته شوند، دلایلی حادث دارد.
چه اینکه شماری از این کاندیداها که در خارج از لیست اصلاحطلبان -با عنوان «امید»- قرار گرفتهاند در اولین قدم پس از تأیید صلاحیتشان، درخواست حضور در لیست اصلاحطلبان را داشتند. درخواستی که از سوی اصلاحطلبان اجابت نشد و همین امر جرقهای برای رویایی شورای سیاستگذاری و حامیان کاندیداهای مستقل شد.
به عبارت دیگر «کاندیداهای مستقل» هویتی واکنشی دارند. از جمله دلایلی که میتواند این ادعا را اثبات کند عدم نقد جدی اصلاحطلبان است. آنها تنها زمانی زبان به اعتراض گشودند که لیست شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان منتشر شد.
با این حال، این جریان جرقه به خرمنی انداخته که پیشتر صدای اصلاحطلبان کهنهکار را هم درآورده بود.
تأخیر محمد خاتمی در حمایت از لیست شوراها فرصت کوتاه دیگری برای عرض اندام به مستقلها داد. خاتمی به عنوان چهرهای که اکنون تأیید او به منزله رسمیت و مشروعیت و اصلاحطلب بودن یا نبودن کاندیداهاست، در نخستین بیانیهای خود اشارهای به لسیت شورای سیاستگذاری نکرد.
پیش از آن نیز ۹ تن از اصلاح طلبان سرشناس از جمله سعید حجاریان، محمدرضا خاتمی، هادی خانیکی، فیضالله عرب سرخی، محمدرضا جلایی پور و مصطفی تاجزاده در نامهای به شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان نسبت به عملکرد غیرشفاف و عدم معرفی اعضا این انتقاد ضمنی کرده بودند.
در واقع لیستهای مستقل تا کنون تنها به مثابه نشانهای از بحران اصلاحطلبان به چشم آمده است.
و الا برای رأیدهندگانی که با دو گزینه «لیست مستقل» و «لیست امید» مواجهاند، سازوکار و هویت نمایندگی هر دو جریان ناروشن و مبهم است.
از یک سو مستقلهایی قرار دارند که در نبود جنبشهای اجتماعی و سیاسی و خمودگی جامعه مدنی ارتباط روشنی با بدنه اجتماع ندارند. پایگاه رایشان معلوم نیست. مشخص نیست چه طبقه و گروههایی را نمایندگی میکنند. چه کسانی آنها را انتخاب کرده اند. آنها دچار تشتاند؛ برخیشان پس از اعلام لیستهای مستقل در حالی که اسمشان در لیست است انصراف میدهند و برخی دیگر هم به نفع اصلاحطلبان کنارهگیری میکنند. در نهایت میتوان گفت «مستقلها» از کمتجربگی رنج میبرند و برنامه انتخاباتیشان از انسجام برخوردار نیست.
از سوی دیگر اصلاحطلبان نیز با نقدهایی جدی مواجهاند. اصلاحطلبان حتی در دوران اوج حضورشان رابطه قوی و منسجم و یا حزبی با بدنه اجتماعی نداشتند. اما این مسئله اکنون در نبود احزاب اصلی اصلاحطلب همچون مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی بیشتر هم به چشم میآید. مکانیزم انتخاب نامزدها روشن نیست و در عین حال مهر تأیید محمد خاتمی، رئیسجمهوری اصلاحطلب بر کاندیداها شبیه انتصابی از بالا عمل میکند. علاوه بر این حضور چهرههای ناشناخته در لیست «امید» اصلاحطلبان انتقاد به شیوه انتخاب را بیش از پیش کرده اند.
هر چند این نخستین بار نیست که بحث بر سر لیست واحدی در انتخابات شوراها برای اصلاحطلبان و نیروهای مخالف اصولگرایان با دردسر روبرو شده. به روایت صدیقه وسمقی، نخستین سخنگوی شورای شهر اول، در همان نخستین دوره انتخابات شوراهای شهر، بحث بر سر امتیازگیری و سهمیهبندی میان ۱۸ گروه اصلاحطلب منجر شد تا کارگزاران و نیروهای اصلاحطلب لیستهایی متفاوت ارائه کنند. در این دو لیست با وجود آنکه اکثریت کاندیداها مشترک بودند اما بر سر چند صندلی اختلاف نظر شد.
نباید از یاد برد با وجود این اختلافها، تا کنون مستقلها نتوانستند راه خود به شورای شهر باز کنند و اصل رقابت تنها میان اصلاحطلبان و اصولگرایان جریان داشته است.
این بار نیز، آنها که عنوان مستقل را یدک میکشند شانس چندانی برای موفقیت یا کسب آرای لازم ندارند. ورود آنها به عرصه رقابتهای انتخاباتی از همان اول با موانعی روبرو بود.
در اولین قدم دستگیری مراد ثقفی مدیر مسئول فصلنامه گفتوگو و مدیر سازمان مردمنهاد «یک شهر» نشانهای از راه دشوار کسب کرسیهای شورا بود.
در ادامه نیز مستقلها تنها در شبکههای اجتماعی توانستهاند فعالیتی چشمگیر داشته باشند و عملاً در زمینه تبلیغات انتخاباتی چندان توفیقی به دست نیاورند.
با وجود این، باید منتظر ماند و دید که فعالیت مستقلها در آینده ادامه مییابد؟ و آیا آنها قادر خواهند بود تا گفتار و سازمان رأیی را شکل دهند؟ آیا آن ها موفق خواهند شد دوگانه محافظه کاران/ اصلاح طلبان را بشکنند و راه سومی ارائه دهند.
نباید از یاد برد که پاسخ به این سوالات و موجودیت این مستقلها خود تابعی است مشروط به گسترش جنبشهای زنان و دانشجویی و کارگری و غیره تا روشن شود این «صدای سوم» امکان بدل شدن به نیرویی سیاسی را دارد یا نه؛ نیروی سومی که به اعتبار خروج فعالان اجتماعی و سیاسی از شبکه روابط محدود به خود، قدرت نمایندگی و پرسشگری و مداخله در قدرت را داشته باشد.
اما سناریوی دیگر آن است: در صورت عدم پیوند کاندیداهای مستقل و حامیانشان با بدنه جامعه، این انتخابات تنها پایان ناامیدکننده فعالانی خواهد بود که از آنها میتوان به عنوان «پدیده و پیشامدی انتخاباتی» یاد کرد.
وبلاگ شخصی امیرحسین پورابوالقاسم...
ما را در سایت وبلاگ شخصی امیرحسین پورابوالقاسم دنبال می کنید